ایج سرزمین مادری

 

صفحه ی اصلی- تماس با ما - طراح قالب

عكس تصادفي

موضوعات

 

ایج درگهواره تاریخ از ایگ تا ایج دیوان شعر ایج با شاعران ایجی لغتنامه ایج اصطلاحات ایجی ضرب المثل ایجی مثل های قشنگ ایجی جملات زیبا بزرگان و جملات زیبا دانستنی ها مطالب خواندنی دانشمندان و نام آوران بزرگان ایج آلبوم عکس عکس های جالب عکس ایجی چه خبر از ایج

 

لینک دوستان

 

سایت کتاب بساز
خانه گردشگری مشهدی مصطفی شهبازی
وب سایت جامع شهرستان استهبان
سایت هواشناسی ایج
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
     برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان

     ایج سرزمین مادری

      و آدرس eig.LoxBlog.ir لینک نمایید

      سپس مشخصات لینک خود را در زیر

      نوشته .  در صورت وجود لینک ما در

      سایت شما لینکتان به طور خودکار در

      سایت ما قرار میگیرد.






زیباترین سایت ایرانی
جدید ترین سرویس وبلاگ
زیبا ترین قالب های وبلاگ
نازترین سایت ایرانی

 

آرشيو

 

آذر 1398
مهر 1398
ارديبهشت 1398
اسفند 1397
بهمن 1397
دی 1397
آذر 1397
مهر 1397
بهمن 1396
ارديبهشت 1395
مهر 1394
مرداد 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
خرداد 1393
آبان 1391
شهريور 1391
بهمن 1390
دی 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
دی 1389
آذر 1389
آبان 1389
مهر 1389
شهريور 1389
آبان 1388

 

نويسنده

 

مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

آمار سايت

 

»
»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin

  اين وبلاگ را صفحه خانگي خود كن !  به مدير وبلاگ ايميل بزنيد !  ذخيره كردن صفحه!  اضافه کردن اين وبلاگ به علاقه منديها!  لينک RSS 
site map site map ror html site map
  Add to Technorati

 

 كد جاوا

 



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 262
تعداد نظرات : 141
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


 

تبليغات


محل قرار گیری کد های بنر

هنر در فاصله هاست

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

 

 

خوب من ،

هنر در فاصله هاست...

زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور از هم یخ میزنیم.

تو ، نباید آن کسی باشی که من میخواهم و من نباید آن کسی باشم که تو میخواهی.

کسی که تو از من میخواهی بسازی یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت.

من باید بهترین خود باشم برای تو و تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من...

خوب من ،هنر عشق در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها...زندگی ست دیگر...

همیشه که همه رنگهایش جور نیست ، همه سازهایش کوک نیست،

باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ، حتی با ناکوک ترین ناکوکش ،

اصلا رنگ و رقص و ساز کوکش را فراموش کن ،

حواست باشد به این روزهایی که دیگر بر نمی گردد ،

 به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،

به این سالها که به سرعت برف گذشتند ، به جوانی که رفت ،میانسالی که میرود ، حواست باشد به کوتاهی زندگی، به زمستانی که رفت ، بهاری که دارد تمام می شود...کم کم ، ریز ریز ، آرام آرام ، نم نمک...

زندگی به همین آسانی می گذرد .

ابرهای آسمان زندگی گاهی می بارد گاهی هم صاف است،

 بدون ابر بدون بارندگی...

لينک ثابت |7 / 9 / 1393برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


ورود خانـــمها اکیــــــدا ممنـــــــوع

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

 

ویکتورهوگو
 
زنهایی که به دنبال برابری با مردها هستند آرزوی بسیارکوچکی دارند !

گلوریااستاینم
 
شما همیشه می توانید برای سالگرد ازدواج ،شوهرتان را غافلگیر کنید . فقط کافی است یادش بیاورید که آن روز
 
سالگرد ازدواج شماست !!!

الشلاک
شوهرم گفت به فضای بیشتری احتیاج دارد ، من هم او رابه بیرون خانه فرستادم و در را پشت سرش قفل کردم !

رز آنی
طبقه بندی مردها از نظرمادر من : مرد خوب برایت هر کاری انجام می دهد ،مرد بد هر بلایی که بتواند به سرت می
 
آورد .

ساراتیزدیل
مردها با یک بیماری وراثتی متولد می شوند .روانشناسان درتعریف این بیماری می گویند : ترس از اینکه اگر به زنی
 
وابسته شوی ، مرد مجردی درجای دیگری ممکن است از زندگی بیشتر از تو لذت ببرد!

دیو باری
مردها از صفت " جوان " برای زنهای زیر 18 سال و مردهای زیر 80 سال استفاده می کنند !!!

نانسی لیندزموند
اگر زنی رنگ شاد بپوشد رژ لب بزند ، و کلاه عجیب و غریبی سرش بگذارد ، شوهرش با اکراه او را با خودش به کوچه
 
و خیابان می برد . ولی اگر کلاه کوچکی بر سرش بگذارد و کت و دامن خیاط دوزتن کند شوهرش با کمال میل او را
 
بیرون می برد و تمام مدت به زنی که لباس رنگ شاد پوشیده و کلاه عجیب و غریب سرش گذاشته و رژ لب زده
 
است خیره می شود !!!

بالتیمور بیکن
فکر می کنید قبل از اینکه یک مرد اعتراف کند که گم شده است چند راه دیگر را باید بالا و پایین برود ؟!

نویسنده ی ناشناس
تنها 99 درصد مردها هستند که باعث بدنامی 1 درصد باقیمانده می شوند !

نویسنده ی ناشناس
او مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او رابشنود .

جرجالیوت
ما نقاط مشترک زیادی با هم داشتیم ، من عاشق او بودم واو هم عاشق خودش بود !!!

لزلی بلیشا
اکثر مردها سه گروه را دوست دارند ولی هیچ وقت آنها رادرک نمی کنند : افراد مونث ، دخترها و زنها!!!

جرج الیوت
شما خیلی مردهای باهوش را می شناسید که با زنهای کودن ازدواج کرده اند ، ولی هرگز زن باهوشی راپیدا نمی
 
کنید که با مرد کودنی ازدواج کرده باشد !

اریکاجانگ
مردها دارای قوه ی بینایی هستند ولی زنها از بینش برخوردارند .

ویکتورهوگو
برای اینکه مردی را واقعا بشناسید ببینید که با یک زن ،یک بچه و یک لاستیک پنچر چطور رفتار می کند .

نویسنده ی ناشناس
وقتی شما نشسته اید مردها و بچه ها فکر می کنند حتما منتظرید تا کسی کاری به شما بدهد تا برایش انجام
 
بدهید !!!

سرنا گری
هیچ وقت سوار ماشین مردهای ناشناس نشوید و فراموش نکنیدکه همه ی مردها برای شما ناشناس هستند

لينک ثابت |2 / 10 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


ملک الشعرا بهار

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

 

پدر محمد تقی بهار نیز مانند خود او لقب ملک الشعرایی داشته است. وقتی بهار جوان بعد از مرگ پدر مطرح شد و

مدعی عنوان ملک الشعرایی، برخی در قوت طبع شعر او تردید کردند و او را به امتحانی بسیار دشوار مکلف نمودند.

امتحان از این قرار بود که بهار می‌بایست در مجلسی حضور پیدا کند و با واژه‌هایی که به او گفته می‌شد، از خود

رباعی بسراید که دربرگیرنده همۀ آن واژه ها باشد.

اولین سری واژه‌ها از این قرار بود:

خروس ، انگور ، درفش ، سنگ

و بهار اینچنین سرود :

برخاست خروس صبح برخیز ای دوست
خون دل انگور فکن در رگ و پوست
عشق من و تو قصۀ مشت است و درفش
جور تو و دل ، صحبت سنگ است و سبوست


سپس واژه های :

تسبیح ، چراغ ، نمک ، چنار

بهار سرود :

با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
گفتا ز چراغ زهد ناید ا نو ا ر
کس شهد ندیده است در کام نمک
کس میوه نچیده است از شاخ چنار

و در آخر:

گل رازقی ، سیگار ، لاله ، کشک

و بهار چنین سرود :

ای برده گل رازقی از روی تو رشک
در دیدۀ مه ز دود سیگار تو اشک
گفتم که چو لاله داغدار است دلم
گفتی که دهم کام دلت یعنی کشک

بهار خود می گوید : در آن مجلس جوانی بود طناز و خودساز که از رعنایی به رعونت ساخته و از شوخی به شوخگنی پرداخته با این امتحانات دشوار و رباعیات بدیهه باز هل من مزید گفته و چهارچیز دیگر به کاغذ نوشت و گفت تواند بود که در آن اسامی تبانی شده باشد و برای اذعان کردن و ایمان آوردن من ، بایستی بهار این چهار چیز را بسراید :

آینه ، اره ، کفش ، غوره

من برای تنبیه آن شوخ چشم دست اطاعت بر دیده نهاده ، وی را هجایی کردم که منظور آن شوخ هم در آن هجو به حصول پیوست و آن این است :

چون آینه نورخیز گشتی احسنت !
چون اره به خلق تیز گشتی احسنت!
در کفش ادیبان جهان کردی پای
غوره نشده مویز گشتی احسنت


 

بر گرفته از سایت داستانهای کوتاه

لينک ثابت |1 / 8 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد...

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

 

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در رابطه به موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردندو وقتی به موضوع خدا رسید، آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا هم وجود داشته باشد” . مشتری پرسید:  “چرا باور نمیکنی؟” آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر‌ها هم وجود ندارند! ” آرایشگر گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم. ”مشتری با اعتراض گفت: ” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.” آرایشگر:  “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است،
خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”

لينک ثابت |4 / 7 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


فقر اینه که...

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

 

فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری بهتر از شام دیشب و

 

فردا شب خانوادت باشه.

-فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش

 

را از حفظ باشی ولی ماجرای مبارزات بابک خرمدین رو ندونی.

 

-فقر اینه که وقتی کسی ازت می پرسه در سه ماه اخیر چندتا کتاب خوندی

 

برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی.

 

-فقر اینه که فاصلۀ لبایس خریدن هات ازفاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه.

 

-فقر اینه که کلی پول بدی و یه عینک مارک دار با قیمت بالا بخری،اما فلان کتاب

 

معروف را نمیخری تا فایل پی دی افش را مجانی گیر بیاری.

 

-فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابون های اروپا تعریف کنی.

 

-فقر اینه که 15 میلیون پول مبلمان بدی ولی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی.

 

-فقر اینه که ماشین 40 میلیونی سوار بشی ولی قوانین رانندگی را رعایت نکنی.

 

-فقر اینه که به زنت بگی کار نکن ما که احتیاج مالی نداریم.

 

-فقر اینه که شعار بدی دموکراسی میخوای،اما تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست

 

بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقت را شکسته.

 

-فقر اینه که ورزش نکنی و بجاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی

 

و دارو کمک بگیری.

 

-فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی های تو چی هستند بعد از یه مکث طولانی

 

بگی فقط موزیک و سریال های تلوزیون.

 

-فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزونی.

 

فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن

 

نداشته باشی.

 

-فقر اینه که کتابخونت کوچکتر از یخچالت باشه.

 

از نظر شما فقر چیه...؟؟؟؟؟؟؟؟

لينک ثابت |25 / 6 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


لعنت بر شیطان

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

به شیطان گفتم: لعنت بر تو باد

لبخند زد...

پرسیدم: چرا میخندی؟

پاسخ داد:از حماقت تو خنده ام میگیرد!

پرسیدم :مگر چه کرده ام؟

گفت: مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی به تو نکرده ام!

با تعجب پرسیدم:پس چرا زمین میخورم؟

جواب داد:نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای...نفس تو هنوز وحشی است.. تو را زمین میزند.

پرسیدم:پس تو چه کاره ای؟

گفت:هروقت سواری آموختی برای رم دادن اسب تو خواهم آمد...فعلا برو سواری بیاموز!!!

لينک ثابت |21 / 6 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


ارزش

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

ارزش یك خواهر را،از كسی بپرس كه آن را ندارد

ارزش ده سال را،از زوج هائی بپرس كه تازه از هم جدا شده اند.

ارزش چهار سال را،
از یك فارغ التحصیل دانشگاه بپرس.

ارزش یك سال را،از دانش آموزی بپرس كه در امتحان نهائی مردود شده است.

ارزش یك ماه را،از مادری بپرس كه كودك نارس به دنیا آورده است.

ارزش یك هفته را،از ویراستار یك مجله هفتگی بپرس.

ارزش یك ساعت را،ازعاشقانی بپرس كه
در انتظار زمان قرار ملاقات هستند.

ارزش یك دقیقه را،از كسی بپرس كه به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است.

ارزش یك ثانیه را،از كسی بپرس كه از حادثه ای جان سالم به در برده است.

ارزش یك میلی ثانیه را،از كسی بپرس كه در مسابقات المپیك،مدال نقره برده است.

زمان برای هیچكس صبر نمی كند. قدر هر لحظه خود را بدانید. قدر آن را بیشتر خواهید دانست، اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم كنید.

برای پی بردن به ارزش یك دوست،آن را از دست بده.

خط رنگی.آی آر

 

لينک ثابت |20 / 6 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


خودپسندی و غرور

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

 

 

تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور، اعتقاد ‏راسخ به ارزش فوق‌العاده‌ي ‏خویش در زمینه‌ای خاص

است،اما خود‏پسندی، ‏خواستِ ایجاد ‏چنین اعتقادی در ديگران است و معمولاً با این آرزوی نهان ‏همراه ‏است که در

نهایت،خود ‏نیز بتوانیم به همان اعتقاد ‏برسیم. بنابراین، غرور، از درون انسان نشأت مي‌گیرد ‏و در نتیجه، قدرد‏انی

مستقیم از خویشتن است، اما خودپسندی، کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی

غیرمستقیم به قدردانی است. ازاین‌رو خودپسندی، آدمی را پرگو و غرور، کم‌گو می‌كند. اما فرد خودپسند باید بداند

که احترامی را كه طالب آن است، با سکوت مداوم، آسان‌تر و مطمئن‌تر می‌توان به دست آورد تا با سخن گفتن، حتی

اگر زیباترین سخنان باشد. آدمی نمی‌تواند عمداً مغرور باشد، بلکه فقط می‌تواند تظاهر به غرور کند. اما در این صورت

هم مانند کسي که نقشی را ایفا می‌کند، به زودی واقعیتش برملا مي‌گردد، زیرا فقط اعتقاد ثابت عمیق و تزلزل‌ناپذیر

به امتیازات و ارزش‌های برتر خویش، آدمی را مغرور می‌کند. ممکن است این اعتقاد نادرست باشد یا فقط بر پایه‌ي

امتیازات بیرونی و قراردادی استوار باشد - با این همه اگر واقعاً و به طور جدی وجود داشته باشد، خدشه‌پذیر نیست،

زیرا غرور، در اعتقاد ریشه دارد و مانند همه‌ي انواع شناخت، تحت انقیاد ما نیست. وحشتناک‌ترین دشمن آن، به

عبارت دیگر بزرگ‌ترین مانع آن، خودپسندی است که در پی تحسین و تمجید دیگران است تا احترام به خویش را بر

این شالوده بنا کند، حال آنکه اساس غرور، اعتقادی به خویشتن است که از پیش وجود دارد.




برگرفته از كتاب:


شوپنهاور، آرتور؛ در باب حكمت زندگي؛ برگردان محمد مبشّري؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات نيلوفر 1388.
 

 

لينک ثابت |10 / 3 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


زیباتر از همه شدن: رها شدن از رقابت‌های زنانه

نويسنده : مهدی شهبازی.فرزاد سمیع پور

 

 

زن‌ها عادت کرده‌اند که در زمینه‌های مختلف با هم رقابت کنند. از نظر فیزیکی از همان سنین اولیه‌ی کودکی ارزش‌مان را در چهره‌مان می‌دانیم. یاد می‌گیریم که برای لاغرترین یا زیباترین دختر..... 

.: ادامه مطلب :.

لينک ثابت |6 / 3 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


به مناسبت هفته معلم

نويسنده :

 

 
 
 
اولین روز دبستان بازگرد                                            کودکی های شاد وخندان بازگرد
 
بازگرد ای خاطرات کودکی                                          برسوار اسبهای چوبکی
 
خاطرات کودکی زیباترن                                             یادگاران کهن ماناترند
 
درسهای سال اول ساده بو                                            دآب را بابا به سارا داده بود
 
درس پند اموز روباه وخرو                                          روبه مکارو دزد وچاپلوس
 
روز مهمانی کوکب خانم است                                        سفره پر از بوی نان گندم است
 
کاکلی گنجشککی باهوش بود                                          فیل نادانی برایش موش بود
 
باوجود سوزو سرمای شدید                                           ریز علی پیراهن از تن می درید
 
تا درون نیمکت جا می شدیم                                           ما پر از تصمیم کبری می شدیم
 
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم                                            یک تراش سرخ لاکی داشتیم
 
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت                                       دوشمان از حلقه هایش درد داشت
 
گرمی دستانمان از آه بود                                                 برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
 
همکلاسی های درد ورنج وکار                                          بچه های جامه های وصله دار
 
بچه های دکه سیگار سرد                                                 کودکان کوچک اما مرد مرد
 
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود                                            جمع بودن بود وتفریقی نبود
 
کاش میشد باز کوچک می شدیم                                          لااقل یک روز کودک می شدیم
 
یاد ان آموزگار ساده پوش                                                  یادآن گچها که بودش روی دوش
 
ای معلم نام وهم یادت بخیر                                                 یاد درس آب وبابایت بخیر
 
ای دبستانی ترین احساس من                                               بازگرد این مشقها را خط بزن

 

 مطلب ارسالی از RAHGHANBARI 

لينک ثابت |11 / 2 / 1390برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |



درباره ما

 

سخن اول : تصمیم داریم که ابتکاری نوین به خرج داده و وبلاگی درباره ایج طراحی کنیم.در این راستا دست یاری و همکاری به سوی تمامی خوانندگان وهمشهریان عزیزدراز کرده و امید آن داریم که در این راه ما را یاری دهید.چنانچه به موضوعی در این زمینه واقفید می توانید از طریق قسمت نظر بدهید با ما مطرح سازید تا ترتیب انتشار آن مطلب در وبلاگ داده شود.. به هر حال تنها مشوق ما ، خوانندگان و همشهریان عزیز هستند که باپیشنهادات و مطالب خویش ما را در این راه یاری می دهند..

 

پيوند روزانه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

نازترین سایت ایرانی
زیباترین سایت ایرانی

زیبا ترین قالب های وبلاگ
زیباترین ها
عکسهای خارجی

 

 

جستجو

 

Google
  
            
     در كل اينترنت
     در اين سايت

 

سرویس دهنده

 


Www.LoxBlog.Com

 

Copyright © 2010

Powered by: LoxBlog.Com|designer: NazTarin.Com